حلما

  • خانه 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

دختر کوچولویم

27 تیر 1397 توسط زينب جعفري
امروز به اندازه ی تمام سالهای عمرم لذت روز دختر را چشیدم. امروز بیشتر از هر سالی خوشحال بودم از این روز. چرا که من حالا مادرم و میتوانم دختری داشته باشم که این روز را به او تبریک بگویم. دخترکم روزت مبارک روزت مبارک که تو به فرموده ی پیامبرم رحمت هستی. تو حاصل حلال ترین عشق و پاک ترین محبت هایی... تو هدیه ی خدایی... و من یک مادرم و فداکارانه با تمام وجود اجازه میدهم جایم را در قلب مرد زندگیم تنگ کنی و گاهی به من فخر بفروشی. اجازه داری جلوتر از من به آقایم اقتدا کنی و نماز بخوانی در حالیکه چشم میچرخانی تا من نزدیکتر نیایم و من فقط دلم قنج میرود... شاید هم اجازه بدهم زودتر از من به استقبال خستگی هایش بروی و به جای چایی من از او با ماچ های آبدارت پذیرایی کنی... عمامه اش را روی سرت گذاشته یا زیر عبایش مخفی شوی... شاید بخواهی به تقلید ازمن چادر سرت کرده و با او قدم بزنی یا اینکه با او به مسجد و هیئت بروی... پس وجودت را به پدرت تبریک میگویم. پدری که خیلی پیش از این حتی اسم دخترش را نیز انتخاب کرده و حالا برایت لباسی خریده و آن را در ضریح خانم فاطمه معصومه (سلام الله علیها) متبرک کرده است. و خدا میداند چقدر منتظر دیدنت است. مرد است دیگر... مثل خیلی از پدر های دیگر؛ دختر ندیده است. حِـــلـمــا
 14 نظر

کربلای ثانی

02 دی 1396 توسط السلام علیک یا امیرالمومنین

بادلی تنگ کربلا، زمزمه گویان، «ازفراق کربلا پیوسته دارم زمزمه، ترسم این هجران دهدآخربه عمرم خاتمه، دوست دارم تابگریم درکنارقتلگاه، بشنوم درگوشه مقتل صدای فاطمه.»ازکرج، راهی شهر ری ، شاه عبدالعظیم حسنی شدم. به یاد آیت الله بهجت که فرموده اند: «اذن دخول حرم سیدالشهدا علیه السلام اشک چشم است.» داخل صحن شدم. اشک هایم روی گونه ام جاری شدند. شروع کردم خواندن زیارت نامه، «السلام علیک یااباالقاسم ابن السبط المنتجب المجتبی .السلام علیک یا من بزیارته ثواب زیارة السیدالشهداء...» متوجه پیرمردی با چهره معصومانه درگوشه ای ازصحن شدم، انگار که چیزی باانگشتانش روی سنگ فرش صحن می نوشت، جلوتررفتم... فقط می نوشت.تندوتند.اما من متوجه نمی شدم چه می نویسد! درخیالاتش غرق بود ومی نوشت. پرسیدم: حاج بابا تندو تند چی می نویسی؟ انگشتات زخم می شنا! حاج باباگفت: می نویسم«حسین». چون میسر نیست من را کام او، عشق بازی میکنم بانام او ... بله دخترم، دلتنگ حسینم وکربلانیستم، بنابه فرموده آقاامام هادی علیه السلام که فرمودند:«اگر قبرعبدالعظیم را که نزد شماست زیارت کنید مثل این است که حسین بن علی رازیارت کرده باشید.» اومدم شاه عبدالعظیم. تازیارت کنم حسین بن علی علیه السلام رو. اهل معرفت ، به این آقا به این سیدالکریم میگن: «نگین ری»بااینکه نام وشهرتش عبدالعظیمه. از بزرگی وکرامتش همین بس که از محضر سه معصوم علیهم السلام فیض برده. باحرف های حاج باباسر ذوق آودم. هردو سمت ضریح راهی شدیم، تابایک تیر دونشون بزنیم، هم آقاسیدالکریم عبدالعظیم رو زیارت کنیم هم حسین بن علی علیه السلام.

#ولادت_سیدالکریم_نگین_شهر_ری_مبارک
#به_قلم_الناز_رحمت_نژاد

 نظر دهید »

چشم های انتظار

12 آبان 1396 توسط زينب جعفري
​هنوز نمیدانم به کجا میروم. نه که نمیدانم باورم نمیشود. شب و بیداری و جاده... نگرانی چشم هایی که دوخته شده به جاده... جاده ای که قرار است برساند دلداری را به دلبری!!! و یاری که دلش راضی نشد و با وجود سختی ها خانومش را همراه کرده.. و اذانی! و در هیاهوی تنها اتاقک نماز خانه ی پمپ بنزین نمازی... طلوعی... همچون طلوع خسته ای بعد از بین الطلوعین انتظار های خاموش... و حالا... راهی،جاده ای،مسیری... در کنارِ آقایی،با وفایی،باخدایی... به سمت  کاظمینی،نجفی،سامرایی... و اما... کربلایی! ✍?..حِلما..
 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

حلما

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • برایم دختری کن
  • زیارت اربعین

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس